- دستبرد زدن
- دزدی کردن چپاول کردن، تصرف کردن، حمله کردن هجوم بردن
معنی دستبرد زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- دستبرد زدن
- دزدی کردن، چیزی را ربودن، غارت کردن
حمله و هجوم بردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Handcuff
надеть наручники
fesseln
надіти наручники
zakładać kajdanki
algemar
ammanettare
esposar
menotter
handboeien
ใส่กุญแจมือ
memborgol
हथकड़ी लगाना
לשים אזיקים
手錠をかける
수갑을 채우다
kelepçe takmak
kuweka pingu
হাতকড়া পড়ানো
ہتھکڑی لگانا
بند و حلقه بر دست کسی نهادن، او را مقید کردن
کنایه از بر چیزی پیشی گرفتن، برای مثال تکاور دستبرد از باد می برد / زمین را دور چرخ از یاد می برد (نظامی۲ - ۱۴۵)